موضوع: "راه امین"

السلام علیکِ یا امّ المؤمنین و رحمة الله و برکاته

 بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) را بیشتر بشناسیم

در آیه 132 سوره طه خداوند سبحان فرموده است: [وامر اهلک باصلاة واصطبر علیها]
طبق تفسیر انوار درخشان خطاب آیه به پیامبر اکرم برای سفارش خانواده اش به نماز و پایداری برآن است. اولین زن و اولین مردی که با رسول خدا نماز جماعت بپا داشتند حضرت خدیجه و امام علی (ع) هستند.

همچنین آیه 214 سوره شعراء[ وانذر عشیرتک الاقربین] نیز در شأن این بانوی مکرم اسلام آمده است:
باز در تفسیر مذکور از شروع دعوت توحیدی محمد امین(صلی الله علیه وآله) سخن به میان می آید که از اقوام به عمل می آید
ودر توضیح اقوام و خویشان نبی باید گفت از جهت نسب ایشان بر علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ولایت داشتندو از حیث سبب با خدیجه کبری(سلام الله علیها) خویشاوند بودند.

آیه 74 سوره فرقان[ والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما ]
محمد بن عباس از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده که ایشان فرمودند از جبرئیل پرسیدم << ازواجنا وذریاتنا >>کیستند؟ فرمود خدیجه کبری(س) و فاطمه زهرا(س) و<<قرة اعین>> امام حسن و امام حسین(ع) و منظور از <<واجعلنا للمتقین اماما>> علی ابن ابیطالب(ع) است.

و آیه 8 سوره ضحی[ و وجدک عائلا فاغنی ]هم در بزرگداشت مقام حضرت خدیجه ، امّ المؤمنین آمده است:
به روایت شیعه و سنی در تفسیر آیه خداوند متعال پیامبر اکرم(ص) را با اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بی نیاز کرد.

خدایا خدیجه کبری (س) تمام هستی اش را به اسلام و رسول خدا بخشید ما را یاری کن تا خود را شبیهش کنیم

روایتی از ابوسعیدخدری:

پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)فرمودند: در شب معراج هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم حاجتی داری؟ جبرئیل کفت: سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسان و وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله) ابلاغ این سلام کرد، خدیجه(سلام الله علیها) گفت: ان الله هو السّلام وفیه السّلام و إلیه السّلام و علی جبرئیل السّلام.
حقّا که مقام سلام درخور این بانوی بزرگ اسلام است.
سلام علیکم مادرامت ورحمةالله وبرکاته.

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اسباط

بسم الله الرحمن الرحیم
الاسباط درآیه های 136و 141 سوره بقره و 163 سوره نساء

آیه 136 سوره بقره بعنوان نمونه((قولوا آمنّا بالله وما انزل أِلینا وما انزل الی ابراهیم و اسماعیل واسحاق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی و عیسی وما اوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون))

در تفسیر آمده [فالاسباط لیسوا ابناء یعقوب و انما هم انبیاء و ائمة للناس]
منظور از اسباط علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند. و این حکم در ائمه بعد از ایشان هم جاری است.
مضاف برآن اینکه لفظ سبط در عربی به نوه دختری اطلاق می شود و حفید به نوه پسری.
در مورد امام حسن و امام حسین (ع) سبطی به صورت مثنی بکار میرود
پس جمع بودن لفظ در آیه دلالت می کند بر :
1_همه ائمه اثی عشری می کند.
 2_بجز ائمه اثنی عشری به اسباط انبیاء پیشین هم دلالت می کند.
3_اسباط ، انبیاء و امامانی هستند که بر مردم ولایت دارند.
4_پس هر فرزند و نوه انبیاء ازجمله فرزند نوح را و جعفر کذّاب را شامل نمی شود 

آنچه که از طرف خداوند نازل شده پیوسته و مؤیّد یکدیگر است
هیچکدام دیگری را نقض نمی کند
اما محصولات علمی بشر خود متناقض است اگر به آن منبع الهی متصل نباشد.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم وعلی الانبیاء و المرسلین من قبله و اوصیائهم الطیبین الطاهرین و رحمة الله وبرکاته

 

 

ضمانتنامه امنیت بیت الله الحرام

 بسم الله الرحمن الرحیم

آیة 125 و126 سوره بقره [و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی و عهدنا الی ابراهیم و اسمعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود * و اذ قال ابرهیم رب اجعل هذا بلدا ءامنا و ارزق اهله من الثمرات من ءامن با الله و الیوم الاخر قال و من کفر فامتعه قلیلا ثم اضطره الی عذاب النار و بئس المصیر]
اولین آیه ضمانتنامة امنیت خانه خداست و آیة بعدی ضمانتنامة امنیت شهر مکه است و وسعت روزی آن شهر برای مؤمنین چرا که در پاسخ درخواست امنیت و روزی در این شهر برای مؤمنین گویا قانون حتمی از پیش تعیین شده ی این شهر باشد،خداوند می فرماید کافر به آن(امنیت و وسعت روزی)، در دنیا بهره کمی از آن و در آخرت بد منزلگاهی نصیبش خواهد شد.

با ضمیمه آیه 217 سوره بقره که خدای حکیم می فرماید:[ یسئلونک عن الشهرالحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل الله و کفر به والمسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عند الله و الفتنة اکبر من القتل ولا یزالو ن یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینه ان استطاعوا و من یرتدد منکم عن دینه فیمت وهو کافر فأولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والاخرة و أولئک اصحاب النار هم فیها خالدون]
خدای عزیز به گناه کبیره بودن هتک حرمت ماه حرام ، حکم می کند. وممانعت خلق الله در راه خدا و کفر ورزیدن به خدا و حرمت شکنی مسجدالحرام و اخراج اهل مسجدالحرام را گناهی اکبر از آن میداند. و هدف این فتنه انگیزیها و مقاتله ها این است که شما از دینتان دست بردارید و اگر موفق شوند اعمال شما حبط می شود(از بین می رود) و در منزلگاه آخرت آنها شریک می شوید.

می خواهم اینچنین نتیجه بگیرم:این روزها که در دعاهای واردشده در شهر رمضان می خوانیم:
[ اللهم الرزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام… ؛ … أن تجعل لی فی عامی هذا الی بیتک الحرام سبیلا… ]
یاد مهاجران الی الله زنده می شود، یاد هتک حرمت مسجدالحرام، یاد نا امنی بیت امن و بلد امنیت بخش،…

خداوند سبحان پاداش اینان را بر خود می داند به شهادت آیه 110 سوره مبارکه نساء [ ومن یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا و سعة ومن یخرج من بیته مهاجرا أِلی الله و رسوله ثم یدرکه الموت * فقد وقع اجره علی الله *و کان الله غفورا رحیما]

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ سیدنا القائد الامام خامنه ای(مدّظلّه العالی) 

ای ماه عزیز خدا ، دلمون برات تنگ میشه
می خواهم توشه ام رزق معنوی و برآورده شدن حاجات همه مؤمنین و مؤمنات باشه
در رأسش ظهور عزیز دردانه خلقتت امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

 

بله،چشم قربان گوی که هستی؟

بسم الله الرحمن الرحیم
 آیه 40 سوره مبارکه بقره[ یابنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم وایای فارهبون]
عهد به معنای حفاظ است واصل عهد در مواظبت بر آن است ومقصود از عهد همان قیام به طریق الهی وپیمودن راه خداست
این آیه شریفه دربر دارنده متن پیمان نامه خدا با خلقش است که مفاد آن در آیه 60 و61 سوره مبارکه یس آمده است
[ الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوالشیطان انه لکم عدو مبین* وان اعبدونی هذا صراط مستقیم ]
مفاد عهدنامه الهی:
1_ ((ان لا تعبدوا الشیطان)) [ لا اله ]
2_ (( ان اعبدونی)) [الّاالله ]
3_امضاء این عهدنامه توسط بنده با (قالوا بلی)  در آیه172 سوره مبارکه اعراف آمده است:
(واذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه انا کنا عن هذا غافلین ):،(زمانیکه پروردگارت از اولاد آدم از پشتهایشان فرزندانشان را بگرفت و آنها رابر خودشان گواه خواست که مگر من پروردگار شمانیستم ؟ گفتند: آری ، گواهی می دهیم ، تا روز قیامت نگویند ما از این مطلب غافل بوده ایم )، (اخذ)یعنی گرفتن چیزی از چیز دیگر که مستلزم این است که اولی به نحوی از انحاء مستقل ازدومی باشد، در اینجا قید (من ظهورهم ) را اضافه نمود تا دلالت بر نوع جدایی نماید و اینکه در اخذ مزبور، مقداری ازماده اخذ شده ،بطوری که چیزی ازصورت مابقی ماده ناقص نشده و نیز استقلال و تمامیت خود را از دست نداده وپس از اخذ، آن مقدار گرفته شده را هم موجود مستقل و تمام عیاری از نوع مأخوذمنه قرار داده است ، فرزند از پشت پدر گرفته شده و موجودی مستقل گشته و از پشت این فرزند نیز فرزندش اخذ شده تا همه افراد انسانی موجود ومنتشر شوند ،بطوریکه هر یک از دیگری مستقل باشد و آنگاه خداوند هر فردی را گواه بر خودش قرار داد ،چون (اشهاد)بر هر چیز یعنی حاضر کردن گواه در نزدآن و نشان دادن حقیقت آن ، تا گواه ، حقیقت آن چیز را با حس خود درک کند،پس اشهاد بر خود آنها،یعنی نشان دادن حقیقت آنها به خودشان و آنگاه ازایشان در باره خویش طلب شهادت نمود تا به ربوبیت خدای سبحان شهادت دهند و این مسأله ای است که انسان هر چقدر هم از نظر مادی و سلطه ظاهری توانگر باشد و هر قدر هم که اسباب مادی او را مغرور کند، باز هم نمی تواندمنکر این مطلب شود که خودش مالک وجودش نیست و در تدبیر امور خویش استقلال ندارد، چون اگر چنین بود هرگز ناچار نمی شد در برابر علل و اسباب طبیعی تسلیم شود و مقهور آنها گردد، پس انسان در حقیقت محتاج به پروردگارمالک و مدبر است و این احتیاج عین ذات اوست و از او جدا نمی شود و آنگاه همه انسانها به چنین مطلبی شهادت دادند و اعتراف کردند که خدای یکتاپروردگار و مدبر امور آنهاست . و در عبارت بعدی ابطال حجتی را که ممکن است بندگان به آن احتجاج کنندمی رساند و می فهماند اگر این اخذ و شهادت گرفتن از بندگان و اعتراف آنها به ربوبیت خداوند نبود،بندگان می توانستند در روز قیامت بهانه بیاورند که ما علم نسبت به این مسأله نداشتیم و از آن غافل بودیم و بر غافل هم که تکلیف ومؤاخذه ای نیست و به این وسیله خود را از عذاب می رهانیدند، لکن خداوند به این وسیله حجت را بر ایشان تمام کرده است ،تا در قیامت که حجابهای غیب کنار می روند و امکان تکلم با پروردگارشان را می یابند نتوانند این مسأله را انکارکرده و بگویند ما متوجه نبودیم و نمی دانستیم .

[[[نکته: سوال :گناهکار که شیطان راعبادت نمی‌کند، عبادت به معنای پرستش است، آیا فکر می‌کنید کسی که میگساری می‌کند، یا خدای نکرده ربا می‌خورد یا غیبت می‌کند،‌این شیطان را می‌پرستد؟ ابداً، پس چطور خدا می‌فرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾، و حال آنکه گناهکاران شیطان را عبادت نمی‌کنند. بلی، یک گروهی هستند،شیطان پرستند که ما با آنها کاری نداریم.اما بقیه مردم حتی افسق الفسقة هرگز شیطان راعبادت نمی‌کنند، یعنی اگر بخواهند نماز بخوانند، برای خدا می‌خوانند، پس چطور قرآن می‌فرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾.

  جوابش این است که: کلمه‌ی«عبد» در اینجا به معنای اطاعت است، نه به معنای پرستش، پرستش این است که انسان در مقابل موجودی خضوع کند، یا او خالق جهان باشد و یا اینکه کارهای جهان در دست او باشد،‌این عبادت است، شما در مقابل خدا بایستید،‌این عبادت است،یا (نعوذ بالله) در مقابل بت بایستید و خیال کنید که سرنوشت شما در دست اوست،‌این عبادت است، انسان در مقابل کسی خضوع کند یا او را خالق آسمان و زمین بداند یا بگوید او کارگردان عالم آفرینش است، فساق و گناهکاران ما هرگز نه شیطان را خالق می‌دانند و نه معتقدند که کار جهان در دست اوست.پس مراد از این ﴿ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾ یعنی «لا تطیعوا».

 وقتیکه دختر حاتم طایی اسیر پیامبراکرم (ص) شد رسول اکرم بخاطر پدرشا ایشان را آزاد کردند.  علی بن حاتم فرزند حاتم مسیحی مذهب است ،‌ایشان می‌گویدبخاطر تعریف خواهرم از پیامبر(ص) من بر پیغمبر اکرم وارد شدم.
 ایشان می‌گوید من خدمت پیغمبر آمدم در حالی که ذوالنار بر گردنم بود و پیغمبر این آیه را می‌خواند: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْ‌يَمَ وَمَا أُمِرُ‌وا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ﴾ [12] .
 مسیحیان و یهودیان راهب ها و علمای خود را ارباب اخذ کرده‌اند (ارباب جمع رب است). من عرض کردم که: یا محمد! ما چنین نیستیم، من یک مسیحی هستم هر گز احبار و راهب های خود را رب خود نمی‌دانیم بلکه آنها را علمای مذهب خود می‌دانیم، شما چطور در قرآن می‌گویید: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾ «رب» یعنی صاحب، «ربّ الدار» یعنی صاحب خانه، «ربّ المزرعه» یعنی صاحب مزرعه.  «رب» کسی است که اختیار دار انسان باشد،یعنی اختیار انسان در دست او باشد، «رب الفرس» یعنی کسی که اختیار فرس در دست او باشد، «رب» یعنی اینکه اختیار من در دست احبار و رهبان باشد و حال آنکه این گونه نیست، یعنی من معتقد نیستم که اختیار من در دست رهبان و احبار باشد. پیغمبر اکرم را ببینید که چگونه سخن می‌گوید:
  پیغمبر اکرم نسبت به او پرخاش نمی‌کند، بلکه آرام در جوابش ‌فرمود :اگر این احبار و رهبان شما گفت که فلان چیز حرام است، اما در تورات و انجیل شما آن چیز حلال باشد، شما ‌کدام را می‌گیرید؟ گفت: گفتار علما را می‌گیریم و به تورات و انجیل ارزش قائل نمی‌شویم.
 پیغمبر اکرم فرمود پرستش همین است،‌کدام پرستش؟
  یعنی اطاعت،‌شما اطاعت می‌کردید،﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾
  «رب» یعنی صاحب، همیشه انسان آنکسی را که مربوب است، تابع رب است،‌شما هم تابع آنها هستید، ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْ‌يَمَ﴾.
 بنابراین، معنای آیه روشن شد، ﴿ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـٰذَا صِرَ‌اطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾. [13]
  مرا اطاعت کنید ﴿هَـٰذَا صِرَ‌اطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾ توحید صراط مستقیم است، شرک راه کج و معوج است، ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرً‌ا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ﴾ این شیطان طایفه‌های زیادی را گمراه کرده «جبل» به معنای طایفه است،‌آیا به فکر نمی‌آیید؟]]]

اللهم اهدنا الصراط المستقیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 

بی واسطه الله را صدابزن

 بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 78 سوره مبارکه حج

 [ وجاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم وما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة ابیکم ابراهیم وهو سمّاکم المسلمین من قبل وفی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء علی الناس فاقیمو الصلوة وءاتوالزکوة واعتصموا بالله هو مولیکم فنعم المولی و نعم النصیر ]

جهاد در این آیه شریفه به تایید آیه 69 سوره عنکبوت [ والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلناوان الله لمع المحسنین ] ؛ اعم از جهاد با دشمن و جهاد با شیطان و جهاد با نفس است. حق جهاد هم یعنی جهاد خالص نه همراه تجارت، سیاحت و غیره؛ همچنین خالص برای خدا نه غیر خدا(قدرت، مقام، سلطه و غیره)
این جهاد خالص است که باآن ، خداوند متعال منت اجتباء ، بر مسلمانان می گذارد .
بامنت اسلام و شهادت و گواه بودن رسول خدا برامتش وامت رسول خدا بر مردم دیگر واجبات عبادی ومالی را گردن می نهیم .
بار دیگر با امتنان به مولی بودن خویش بر مسلمین و یاری آنها قلوب آنها ، تقویت می شود به سایه پر عطوفت رب کریم و به آن چنگ می زنند .
به قول علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) اجتباء یعنی خداوند بنده ای را خالص و مخصوص خود کند بطوریکه غیر خدا را در او بهره ای نباشد .
معنای حقیقی اسلام و شهادت و اعتصام هم، همه مسلمین را شامل نمی شود هر چند در قرآن از باب مجاز ؛ چنین توسّعاتی وجود دارد که عمو میت بخش هستند .
نکته مهم اینکه در این آیه شگفت خداوند عزیز بر خلاف موارد دیگر بین جهاد و الله کلمه سبیل را نیاورده ؛
مستقیم بودن کلام الهی در پایان آیه هم نمود دارد آنجا که بین اعتصام و الله کلمه حبل را نیاورده است .
(( یعنی بنده من تو می تونی به مقام و مرتبه ای برسی که بدون واسطه اسباب به عبودیت محض نائل بشی . ))

نکته دیگر اینکه:مقام شهادت و گواه شدن برای خلق اتم مقام عدل و راستی و درستی است و مخاطبش همه مسلمین اند نه مؤمنین.
 
برای سومین بار یک نامه ای برای علامه از طرف جوانی میاد که خود نامه سوم  مفقود شده اما ایشان در جواب نامه به جوان گفته اند : از این پس اذکار خود را بدون حرف ندا بخوان چرا که حرف ندا بیانگر دوری منادی از منادا است وشما به مقام قرب رسیده اید . یعنی به جای یا الله بگویید ((الله الله الله ))

امام خمینی رحمةالله علیه در بیانی دارند که انسان می تواند به همه مقامات برسد ، بجز خدا شدن.

اللهم الرزقنا جنة اللقاء (( آرزو بر جوانان عیب نیست))

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

1 3 4