بله،چشم قربان گوی که هستی؟

بسم الله الرحمن الرحیم
 آیه 40 سوره مبارکه بقره[ یابنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم وایای فارهبون]
عهد به معنای حفاظ است واصل عهد در مواظبت بر آن است ومقصود از عهد همان قیام به طریق الهی وپیمودن راه خداست
این آیه شریفه دربر دارنده متن پیمان نامه خدا با خلقش است که مفاد آن در آیه 60 و61 سوره مبارکه یس آمده است
[ الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوالشیطان انه لکم عدو مبین* وان اعبدونی هذا صراط مستقیم ]
مفاد عهدنامه الهی:
1_ ((ان لا تعبدوا الشیطان)) [ لا اله ]
2_ (( ان اعبدونی)) [الّاالله ]
3_امضاء این عهدنامه توسط بنده با (قالوا بلی)  در آیه172 سوره مبارکه اعراف آمده است:
(واذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه انا کنا عن هذا غافلین ):،(زمانیکه پروردگارت از اولاد آدم از پشتهایشان فرزندانشان را بگرفت و آنها رابر خودشان گواه خواست که مگر من پروردگار شمانیستم ؟ گفتند: آری ، گواهی می دهیم ، تا روز قیامت نگویند ما از این مطلب غافل بوده ایم )، (اخذ)یعنی گرفتن چیزی از چیز دیگر که مستلزم این است که اولی به نحوی از انحاء مستقل ازدومی باشد، در اینجا قید (من ظهورهم ) را اضافه نمود تا دلالت بر نوع جدایی نماید و اینکه در اخذ مزبور، مقداری ازماده اخذ شده ،بطوری که چیزی ازصورت مابقی ماده ناقص نشده و نیز استقلال و تمامیت خود را از دست نداده وپس از اخذ، آن مقدار گرفته شده را هم موجود مستقل و تمام عیاری از نوع مأخوذمنه قرار داده است ، فرزند از پشت پدر گرفته شده و موجودی مستقل گشته و از پشت این فرزند نیز فرزندش اخذ شده تا همه افراد انسانی موجود ومنتشر شوند ،بطوریکه هر یک از دیگری مستقل باشد و آنگاه خداوند هر فردی را گواه بر خودش قرار داد ،چون (اشهاد)بر هر چیز یعنی حاضر کردن گواه در نزدآن و نشان دادن حقیقت آن ، تا گواه ، حقیقت آن چیز را با حس خود درک کند،پس اشهاد بر خود آنها،یعنی نشان دادن حقیقت آنها به خودشان و آنگاه ازایشان در باره خویش طلب شهادت نمود تا به ربوبیت خدای سبحان شهادت دهند و این مسأله ای است که انسان هر چقدر هم از نظر مادی و سلطه ظاهری توانگر باشد و هر قدر هم که اسباب مادی او را مغرور کند، باز هم نمی تواندمنکر این مطلب شود که خودش مالک وجودش نیست و در تدبیر امور خویش استقلال ندارد، چون اگر چنین بود هرگز ناچار نمی شد در برابر علل و اسباب طبیعی تسلیم شود و مقهور آنها گردد، پس انسان در حقیقت محتاج به پروردگارمالک و مدبر است و این احتیاج عین ذات اوست و از او جدا نمی شود و آنگاه همه انسانها به چنین مطلبی شهادت دادند و اعتراف کردند که خدای یکتاپروردگار و مدبر امور آنهاست . و در عبارت بعدی ابطال حجتی را که ممکن است بندگان به آن احتجاج کنندمی رساند و می فهماند اگر این اخذ و شهادت گرفتن از بندگان و اعتراف آنها به ربوبیت خداوند نبود،بندگان می توانستند در روز قیامت بهانه بیاورند که ما علم نسبت به این مسأله نداشتیم و از آن غافل بودیم و بر غافل هم که تکلیف ومؤاخذه ای نیست و به این وسیله خود را از عذاب می رهانیدند، لکن خداوند به این وسیله حجت را بر ایشان تمام کرده است ،تا در قیامت که حجابهای غیب کنار می روند و امکان تکلم با پروردگارشان را می یابند نتوانند این مسأله را انکارکرده و بگویند ما متوجه نبودیم و نمی دانستیم .

[[[نکته: سوال :گناهکار که شیطان راعبادت نمی‌کند، عبادت به معنای پرستش است، آیا فکر می‌کنید کسی که میگساری می‌کند، یا خدای نکرده ربا می‌خورد یا غیبت می‌کند،‌این شیطان را می‌پرستد؟ ابداً، پس چطور خدا می‌فرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾، و حال آنکه گناهکاران شیطان را عبادت نمی‌کنند. بلی، یک گروهی هستند،شیطان پرستند که ما با آنها کاری نداریم.اما بقیه مردم حتی افسق الفسقة هرگز شیطان راعبادت نمی‌کنند، یعنی اگر بخواهند نماز بخوانند، برای خدا می‌خوانند، پس چطور قرآن می‌فرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾.

  جوابش این است که: کلمه‌ی«عبد» در اینجا به معنای اطاعت است، نه به معنای پرستش، پرستش این است که انسان در مقابل موجودی خضوع کند، یا او خالق جهان باشد و یا اینکه کارهای جهان در دست او باشد،‌این عبادت است، شما در مقابل خدا بایستید،‌این عبادت است،یا (نعوذ بالله) در مقابل بت بایستید و خیال کنید که سرنوشت شما در دست اوست،‌این عبادت است، انسان در مقابل کسی خضوع کند یا او را خالق آسمان و زمین بداند یا بگوید او کارگردان عالم آفرینش است، فساق و گناهکاران ما هرگز نه شیطان را خالق می‌دانند و نه معتقدند که کار جهان در دست اوست.پس مراد از این ﴿ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾ یعنی «لا تطیعوا».

 وقتیکه دختر حاتم طایی اسیر پیامبراکرم (ص) شد رسول اکرم بخاطر پدرشا ایشان را آزاد کردند.  علی بن حاتم فرزند حاتم مسیحی مذهب است ،‌ایشان می‌گویدبخاطر تعریف خواهرم از پیامبر(ص) من بر پیغمبر اکرم وارد شدم.
 ایشان می‌گوید من خدمت پیغمبر آمدم در حالی که ذوالنار بر گردنم بود و پیغمبر این آیه را می‌خواند: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْ‌يَمَ وَمَا أُمِرُ‌وا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ﴾ [12] .
 مسیحیان و یهودیان راهب ها و علمای خود را ارباب اخذ کرده‌اند (ارباب جمع رب است). من عرض کردم که: یا محمد! ما چنین نیستیم، من یک مسیحی هستم هر گز احبار و راهب های خود را رب خود نمی‌دانیم بلکه آنها را علمای مذهب خود می‌دانیم، شما چطور در قرآن می‌گویید: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾ «رب» یعنی صاحب، «ربّ الدار» یعنی صاحب خانه، «ربّ المزرعه» یعنی صاحب مزرعه.  «رب» کسی است که اختیار دار انسان باشد،یعنی اختیار انسان در دست او باشد، «رب الفرس» یعنی کسی که اختیار فرس در دست او باشد، «رب» یعنی اینکه اختیار من در دست احبار و رهبان باشد و حال آنکه این گونه نیست، یعنی من معتقد نیستم که اختیار من در دست رهبان و احبار باشد. پیغمبر اکرم را ببینید که چگونه سخن می‌گوید:
  پیغمبر اکرم نسبت به او پرخاش نمی‌کند، بلکه آرام در جوابش ‌فرمود :اگر این احبار و رهبان شما گفت که فلان چیز حرام است، اما در تورات و انجیل شما آن چیز حلال باشد، شما ‌کدام را می‌گیرید؟ گفت: گفتار علما را می‌گیریم و به تورات و انجیل ارزش قائل نمی‌شویم.
 پیغمبر اکرم فرمود پرستش همین است،‌کدام پرستش؟
  یعنی اطاعت،‌شما اطاعت می‌کردید،﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾
  «رب» یعنی صاحب، همیشه انسان آنکسی را که مربوب است، تابع رب است،‌شما هم تابع آنها هستید، ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَ‌هُمْ وَرُ‌هْبَانَهُمْ أَرْ‌بَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْ‌يَمَ﴾.
 بنابراین، معنای آیه روشن شد، ﴿ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـٰذَا صِرَ‌اطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾. [13]
  مرا اطاعت کنید ﴿هَـٰذَا صِرَ‌اطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾ توحید صراط مستقیم است، شرک راه کج و معوج است، ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرً‌ا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ﴾ این شیطان طایفه‌های زیادی را گمراه کرده «جبل» به معنای طایفه است،‌آیا به فکر نمی‌آیید؟]]]

اللهم اهدنا الصراط المستقیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 

بی واسطه الله را صدابزن

 بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 78 سوره مبارکه حج

 [ وجاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم وما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة ابیکم ابراهیم وهو سمّاکم المسلمین من قبل وفی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء علی الناس فاقیمو الصلوة وءاتوالزکوة واعتصموا بالله هو مولیکم فنعم المولی و نعم النصیر ]

جهاد در این آیه شریفه به تایید آیه 69 سوره عنکبوت [ والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلناوان الله لمع المحسنین ] ؛ اعم از جهاد با دشمن و جهاد با شیطان و جهاد با نفس است. حق جهاد هم یعنی جهاد خالص نه همراه تجارت، سیاحت و غیره؛ همچنین خالص برای خدا نه غیر خدا(قدرت، مقام، سلطه و غیره)
این جهاد خالص است که باآن ، خداوند متعال منت اجتباء ، بر مسلمانان می گذارد .
بامنت اسلام و شهادت و گواه بودن رسول خدا برامتش وامت رسول خدا بر مردم دیگر واجبات عبادی ومالی را گردن می نهیم .
بار دیگر با امتنان به مولی بودن خویش بر مسلمین و یاری آنها قلوب آنها ، تقویت می شود به سایه پر عطوفت رب کریم و به آن چنگ می زنند .
به قول علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) اجتباء یعنی خداوند بنده ای را خالص و مخصوص خود کند بطوریکه غیر خدا را در او بهره ای نباشد .
معنای حقیقی اسلام و شهادت و اعتصام هم، همه مسلمین را شامل نمی شود هر چند در قرآن از باب مجاز ؛ چنین توسّعاتی وجود دارد که عمو میت بخش هستند .
نکته مهم اینکه در این آیه شگفت خداوند عزیز بر خلاف موارد دیگر بین جهاد و الله کلمه سبیل را نیاورده ؛
مستقیم بودن کلام الهی در پایان آیه هم نمود دارد آنجا که بین اعتصام و الله کلمه حبل را نیاورده است .
(( یعنی بنده من تو می تونی به مقام و مرتبه ای برسی که بدون واسطه اسباب به عبودیت محض نائل بشی . ))

نکته دیگر اینکه:مقام شهادت و گواه شدن برای خلق اتم مقام عدل و راستی و درستی است و مخاطبش همه مسلمین اند نه مؤمنین.
 
برای سومین بار یک نامه ای برای علامه از طرف جوانی میاد که خود نامه سوم  مفقود شده اما ایشان در جواب نامه به جوان گفته اند : از این پس اذکار خود را بدون حرف ندا بخوان چرا که حرف ندا بیانگر دوری منادی از منادا است وشما به مقام قرب رسیده اید . یعنی به جای یا الله بگویید ((الله الله الله ))

امام خمینی رحمةالله علیه در بیانی دارند که انسان می تواند به همه مقامات برسد ، بجز خدا شدن.

اللهم الرزقنا جنة اللقاء (( آرزو بر جوانان عیب نیست))

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

خدیجه منش

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 8 سوره انفطار((فی أیّ صورة ما شاء رکّبک))
 امام حسن(علیه السلام) در تفسیرآیه می فر مایند:[ خدای سبحان علی بن ابیطالب(علیه السلام) را در صلب ابیطالب به صورت محمد(صلی الله علیه وآله) آفرید به همین خاطر شبیه ترین مردم به رسول اکرم امیر المؤمنین است.و حسین( علیه السلام ) شبیه ترین مردم به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و من شبیه ترین مردم به حضرت خدیجه (علیها سلام) هستم.
امام حسن(علیه السلام) تلویحا در کلامشان به لزوم الگوی عملی داشتن در اعمال و رفتار را بیان می دارند.واین یعنی با هدف زندگی کردن.
 

روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود فقیری به سراغش آمد و از او کمک خواست عثمان به فقیر 5 درهم داد.
فقیر گفت مرا نزد کسی راهنمایی کن که بیشتر کمک کند.
عثمان گوشه ای از مسجد را نشان داد که امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) و عبدالله جعفر نشسته بودند وبه فقیر گفت نزد آنها برو که حتما بیشتر کمک خواهند کرد.

وقتی فقیر محضر آنها حاضر شد و درخواست کرد. امام حسن(ع) فرمود: ((ان المسألة لا تحل الا فی احدی ثلاث:ا_ دم مفجّع 2_ دِین مقرع 3_فقر مدقع. ففی ایها تسأل؟)) درخواست کردن مگر در یکه از سه حالت حلال نیست:دیه سنگینی داشته باشی که از عهده ات خارج باشد، بدهی کمر شکنی داشته باشی، چنان تنگدستی به تو روی آورده باشد که دستت به جایی نرسد..
فقیر گفت بی شک یکی از این سه چیز بر من روی آورده.
سپس امام حسن(ع) 50 دینار و امام حسین(ع) 49 دینار و عبدالله جعفر 48 دینار به فقیر هبه کردند.
در بازگشت به عثمان ماجرا را گفت وگفت تفاوت هبه تو با امام(ع) در این بود که تو بدون آگاهی از موقعیت من به من بخشیدی ولی…
عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت اند.

درسی که از این قول و فعل معصوم(ع) و اصحابش میتوان گرفت این است که:
اولا: با پرسش امام(ع) باعث می شود فقیر عادت به درخواست از دیگران نکند. بلکه در فراخی بال و گشاده دستی خود نیز به دیگران کمک کند.
ثانیا: در بخشش احترام بزرگتر در مقدار و شروع حفظ شود. نه اینکه در کار نیک هم به قصد کم کردن روی طرف مقابل بیشتر ببخشیم یا زودتر . که اینکار شاید اجر آن را کم ویا حتی از بین ببرد.

خدایا مارا در احسان نیکو  موفق گردان و جزء لیست محسنین قرار ده.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها وسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حدّ معراج

#معراج
#القدس_لنا
#محمد(ص)_پیامبر_ذوقبلتین
سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجدالحرام ألی المسجدالاقصا الذی بارکنا حوله لنریه من أیاتنا أنّه هو السمیع البصیر

ای حد معراج نبی (صلی الله علیه وآله) حدودت را پاس می دارم
برای بار دیگر سجده شکر مهمانم کن

چاشنی ظهور آزادی قدس است

مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

1498165910_.jpg

1498165910_.png

سرّالله

 بسم الله الرحمن الرحیم

درآیه 29سوره فتح، می خوانیم:
 ((محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم تراهم رکّعا سجّدا یبتغون فضلا من الله ورضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذلک مثلهم فی التورات ومثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطئه فأزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعد الله الذین امنوا وعملو الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما))
ایمان یعنی نشانه و مومن یعنی نشاندار، یعنی اسم با مسمی یکی بودن
در ایه شریفه محمد(صلی الله علیه وآله) و یارانش به صفاتی مزین شده اند، که در ابتدای دعای افتتاح، خدای تبارک و تعالی به آن صفات خوانده شده است:
((اللهم انی افتتح الثناء بحمدک….و ایقنت انک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة و اشدّ المعاقبین فی موضع النکال و النقمه))
مَثَل محمد (صلّی الله علیه وآله)و یارانش، در تورات، به ظاهر این نشان اشاره دارد و می گوید در سیمای پرچمدار و مشایعان ایمان، سختگیری برکفار و سهل گیری بر مومنان جهت کسب رضوان الهی موج می زند.
و این مَثَل در انجیل، نظر به وجه باطنی نشانداری این گروه دارد زیرا به دانه ای تشبیه شده که اتحاد و همبستگی ریشه ای آنها را می رساند که در ابتدا ( مومنان نزدیک) نازک( رحمة) سپس قدرت یافته و برساق خود می ایستند(در مقابل دشمنان) تا جاییکه کافران را به خشم  (استغلاظ) می آورند.
دعای افتتاح معرفی می کند:
((اللهم صل علی محمد عبدک و رسولک وامینک وصفیک و حبیبک و خیرتک من خلقک و حافظ سرّک و مبلغ رسالاتک)) أمین مأمن أیمان، محمد(ص) برگزیده شده و امانت، سرّی است که پیامبر حافظ آن است.
شاهد سرّالهی در صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است:
((اللهم صل علی فاطمة و ابیها وبعلها وبنیها و سّر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک))
ای نشان از امین مامن ایمان،
الا که راز خدایی خداکند که بیایی
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم